کالسکه سواری وواکسن 5ماهگی
گل پسرم سلام دیروز نوبت واکسن 5ماهگیت بود وباید میرفتیم مرکز بهداشت بابا ابراهیم نمیتونست مثل دفعات قبل مارو با ماشین ببره چون باید میرفت اداره آخه 3روز مریض بود حالش خیلی بد بود نگران نشو مامانی حالش بهتره ورفته اداره.خلاصه من موندمو شما گل پسر شیطون که مجبور شدیم با کالسکه بریم مرکز بهداشت وواکسن بزنی موقع واکسن زدن خیلی قوی بودیو زیاد گریه نکردی موقع برگشتم تو کالسکه چنان خواب عمیقی داشتی که دلم نمیخواست ببرمت خونه تا اینجا راحت بخوابی آخه شما صدای ماشینارو دوست داریو خوابت میگیره. چندتا عکسم از دیروزکه آوردمت خونه میذارم اینم عکس وقتی آوردمت خونه وقطره استامینوفن بهت دادم فکر کنم درد داشتی آخه خیلی بی قراری میکردی ...
نویسنده :
مامانی وبابایی
16:09
5ماهه شدنت نازمن
سلام پسر نازم باورم نمیشه وارد ماه پنجم شدی سال گذشته این روز نمیدونستم تو دل من هستی والان دارم 5ماهه شدنتو جشن میگیرم. انگار همین دیروز بود انتظار میکشیدم برای رفتن به اتاق عمل وای که چه سخت بود چه دلهره ای داشتم وتمام این سختی ها ودلهره ها وقتی به تو واینکه زمانی که چشمامو باز کنم یه کوچولوی ناز کنارمه فکر میکردم از بین میرفت.وقتی بهوش اومده بودم اولین چیزی که تو ذهنم بود نه سلامتی خودم نه درد داشتنم نه حتی به با با فکر کنم فقطو فقط به تو به اینکه سالمو سلامت هستی فکر میکردم واولین حرفی که با بابا زدم این بود که پسرم سالمه وقتی بابا گفت آره خیالم راحت شد ویه نفس راحت کشیدم. چه زود گذشت شب بیداری های منو بابا با شما وقتی دل درد داشتی...
نویسنده :
مامانی وبابایی
15:08
حرفای 31هفتگی مامان با آراد
سلام گل پسرم الان شما 31هفته هستش که تو شیکم مامانی.قربونت بشم نفسم دلم میخواد زودتر این 7هفته هم بگذره وبیای بغلم بوست کنم. الان دوروزه حرکتات کم شده خیلی نگرانم فردا میرم مرکز بهداشت که هم صدای قلب کوچولوتو بشنومو خیالم راحت بشه هم واکسن کزاز بزنم.دوست دارم پسری شاهزاده من خواهش میکنم حرکت بکن تا من کمتر استرس داشته باشم.بوس 3/آذر/92
نویسنده :
مامانی وبابایی
15:07
عکسای گل پسرم
سلام پسرم الان 93/01/30 ساعت 1:35 نیمه شبه که تازه الان شما خوابیدینو من وقت کردم چندتا عکس بذارم شما خیلی شیطون شدیو همش باید باشما بازی کنیم اگه بهت بی محلی کنیم بلافاصله میزنی زیر گریه کلا تمام وقتمون در اختیار شما هستیم. خیلی دوست داریم آرادم مدلای مختلف خوابیدن آقا آراد شکلکهای آقا آراد نازم.قربون اون زبونت بشم این عکسو وقتی تو آتلیه بغل مامان الی بودی می خواستیم لباستو عوض کنیم بابایی گرفت تو این عکس 42روزت بود رفته بودیم واسه ختنه که دکتر رو دستت داروی بیحسیو تست کرده بود آقا آراد تو بغل عمو امیر عروسک من نشستن آقا آراد ومراحل ت...
نویسنده :
مامانی وبابایی
13:20
شما به دنیا اومدی گلم
سلام گل پسرم الان که دارم برات مینویسم 32روزه که با اومدنت به این دنیا دنیارو واسه منو بابا ابراهیم قشنگ تر کردی گلم شما روز سه شنبه 92.10.24 ساعت 10:25 دقیقه صبح توسط دکتر زهرا محمدتبار به دنیا اومدیو این دنیارو قشنگ کردی وزنت 2850 گرم وقدت48 بود . مادر قربون قدت بشم اینم عکسی از لحظه اولی که شمارو به بابایی نشون دادن ...
نویسنده :
مامانی وبابایی
2:50
ورود به 4ماهگیت مبارک
سلام گل پسرم امروز 93/01/24 سه ماهگیت تموم شده وارد 4ماهگیت شدی عسلم مبارکت باشه.(ولی من با 2روز تاخیر دارم برات مینویسم) حالا دیگه 4ماهه خدا یه فرشته به ما داده 4ماه شده که تو به جونه ما بسته شدی عاشقتیم منو بابایی خیلی دوست داریم . اینم عکس از روز اول وارد شدن به 4ماهگیت.دوست داریم ...
نویسنده :
مامانی وبابایی
19:54
دردو دل مادروپسر
سلام گل پسرم وقتی باردار بودم یکی از بچه های انجمن خانم گل میگفت تا قبل به دنیا اومدن شما هرکاری دارم انجام بدم چون بعدش اصلا وقت سر خاروندنم ندارم باورم نمیشد ولی الان حتی وقت نمیکنم غذا بخورم چه برسه بیام نتو مطلب وعکس بذارم الان که دارم برات می نویسم شما بالاخره لالا کردی و من تونستم بیام.خیلی اتفاقا افتاده که عکساشو نذاشتم شمارو ختنه کردیم واکسن زدی سال جدید اومده ... قول میدم بیامو همه عکسارو بذارم 93/01/21
نویسنده :
مامانی وبابایی
14:53
دوست داریم پسرم
سلام پسر عزیزم الان که دارم برات مینویسم 19 روز و 13 ساعته که خدا شمارو به ما داده فکر نمیکردم اینقدر بهت وابسته باشیم هم من هم بابا لحظه ای بدون تو نمیتونیم بمونیم هر لحظه دلمون برات تنگ میشه خیلی دوست داریم اینم عکسایی که لحظه به لحظه منو بابایی ازت گرفتیم 92/10/24 ساعت19:06 92/10/25 ساعت 12:54 92/10/26 ساعت18:45 ...
نویسنده :
مامانی وبابایی
23:02